۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

با وجدان

صدای بم و کلفت، صورت درشت و سبیل های مشکلی و ساده و اصولا تمام یا حداقل بعضی خصوصیاتی را که می تواند چهره یک انسان اخمو را در ذهن هر کسی تجسم کند دارد، تا حدی هم درست است ولی تمام ماجرا نیست، یعنی خشک است و اصلا شوخی نمی کند ولی اگر دختری از حقیقتی طنز آمیز که در زبان استاد جاری شده خنده اش بگیرد استاد هم دلش می لرزد و لبخند می زند و دوباره بر موضوع تاکید می کند تا مطمئن شوی شوخی و طنزی در کار نیست و اشتباها واقعیت خنده دار از آب درآمده، ندیده ام  با کسی تندی کند، در مورد حضور و غیاب و دیر آمدن سر کلاس هم بسیار قابل انعطاف است، وقتی دانشجویی وسط کلاس وارد یا خارج می شود فقط چند ثانیه سکوت می کند، او را تماشا می کند و دوباره به درس بر می گردد، حتی نمی تواند ببیند آفتاب دم ظهر در حال آزار و اذیت دانشجوئی در انتهای کلاس و درست جلوی من است، با چشم ها صندلی ای خالی جستجو می کند و به او پیشنهاد می کند آنجا بشیند تا با خیال راحت بتواند درس را ادامه دهد، اینها نشانه هائیست که باطن خوش روی استاد را در پس آن ظاهر متناقض نشان می دهد،اما درس؛ به سوالها تمام و کمال و به راحتی جواب می دهد، قبول دارم خشک درس می دهد، ریتم صدایش هم یکنواخت و تهی از شور و هیجان است ولی حق و انصاف بدهیم که آقای تقی زاده انصاری درس می دهد، ممکن است بگوئید خوب تفهیم نمی کند و شیرفهم نمی شویم ولی به هرحال مطالب کتاب را می گوید، از اول تا انتهای کلاس  بدون تحرک می نشیند و با نویزی مشخص و ثابت درس را به ما انتقال می دهد، خواب آور است ولی درس است، اگر جزوه بنویسیم، که حتما باید بنویسیم، چون بهترین راه برای یک ساعت و نیم حواس جمع بودن سر کلاس ایشان است خیلی چیزها  یاد می گیریم، امتحانشان را هم شنیده ام بیشتر از مطالب مطرح شده در کلاس می گیرند و کافیست همانها را برای امتحان  بلد باشی، حتما نمره هم می گیری، در حد هیجده را سراغ دارم، پس می شود بیست هم گرفت! اگر چه از قرائن بر می آید که سخت است ولی محال نیست، محتمل است و علی الظاهر راهش همین است که گفتم، مثالهایی که برای درک بهتر مطلب لازم است، کافی و جذاب نیست ولی بد هم نیست حتی نسبت به خیلی از اساتید دیگر خوب است،  طبقه بندی مطالب و تقسیم بندی ها هم منظم و نسبتا دقیق است،... خوب است دیگر؟! چه می خواهید، همه که شهبازی نمی شوند! برای من که حقیقتا در همین حد کفایت می کند، این که می بینم استادی وجدان دارد، مطالعه می کند و از درس دادن کم نمی گذارد برایم بس است، فکر هم نمیکنم هیچ جای دنیا همه ی اساتید یک دانشکده تعهدی داشته باشند که خشک و خواب آور درس ندهند، بلاخره آدم ها با هم فرق دارند نمی شود از همه یک توقع و انتظار را داشت، همین که آقای تقی زاده انصاری روی درسی که می دهند تسلط دارند بزرگترین ویژگی خوبی می تواند باشد که یک دانشجوی منصف مثل من(بعله) از استادش توقع دارد هر چند برای خیلی از دانشجوها کفایت نمی کند، خوب نکند، به من چه؟

بعدالتحریر: بهش گفتم دعا کن، خودش هم میدونست که اصلا راضی نبودم به زحمت بیفتد و منظورم این بود که هروقت خواستی دعا کنی برای من هم دعا کن، با این حال نگفت چشم، گفت؛ مگر اینجا دعای درخواستیه، حالا یک هفته است دوست و هم کلاسی دیگر ما دهنمان را رسما سرویس نموده، هر بار ما را بیند می گوید؛ نوشتی؟! آن را که گفتم نوشتی یا نه؟ با این حال من با کمال تواضع هربار گفتم چشم، سر فرصت؛ حالا هم برای آنکه به قولم عمل کنم از صدر و ذیل مسئولین دانشکده تقاضا می کنیم لطف کنند به شهرداری نامه بزنند تا اطراف دانشگاه را از این تابلوها و مامورهای کارت پارک نصب کنند تا شاید اینطور کمی خیال بچه های مایه دار دانشکده از بابت ماشین هایشان راحت تر شود، حتی شنیده ام چند سال پیش ماشین یکی از اساتید را هم از همین جا دزدیده اند! اگر فکر دانشجوها نیستید فکر خودتان باشید، شهرک غرب است اینجا، تفریحگاه دزدان دریائیست، حذر کنید و هرچه زود تر لطف بفرمائید و به این پیشنهاد جامه ی عمل بپوشانید!

۱۸ نظر:

  1. pas chera mano hazffffffffffffffffffff kard?

    پاسخحذف
  2. rasti ba khanume ziba sadeghi class nadarin ke azash hichineminevisin?

    پاسخحذف
  3. به ياد دارم در كلاس تاريخ حقوق كه 1واحد بيشتر نيست مار ا دوساعت در كلاس نگه مي داشتند وتا اتمام حضوروغياب حق خروج ازكلاس رانداشتيم.زندانه علمايي بود كلاس هايشان.

    پاسخحذف
  4. سلام. تصميم داشتم از مورد اول مطلبت بگذرم و به جاي پارك و ... بپردازم كه صحيح تراست...
    ولي خوب...
    ببينيد من چند ملاك را هميشه براي يك استاد خوب مد نظر دارم.
    يك: علم كافي را داشته باشد. دو: قدرت انتقال مطلب را داشته باشد( مهارت كلامي) توانايي اداره كلاس به طور صحيح و اينكه كلاس را از يك محيط خشك خارج كند.
    سيستم نمره دهي صحيح . بر اساس منبعي كه معرفي مي كند.
    چيزي كه من را از كلاس ايشان آزرده كرده بود : حرف هاي تكراري بود ! هزار بار يك موضوع. 10 جلسه ...
    مثلآ در تاريخ حقوق : ايشان جلسه اول فرمودند: يونانيان از ما اسير گرفتند و كشتند ما گرفتيم و نكشتيم... جلسه دو: دوباره جلسه سوم: سه باره و.... الي آخر !
    ديگر تا اسم يونان را مي آوردند چشمك ها و سر تكان دادن هاي بچه ها شروع مي شد كه باز ايشان مي خواهند همين را بگويند...

    كتابشان ترجمه است... اما انصافآ علم خوبي دارند هر چند كه در بين الملل هيچ كس دكتر صديق نمي شود . ولي نحوه درس دادن... همه خوابشان مي گيرد... بدون كوچك ترين ريتيمي... به صورت ماشيني ... من اصولآ با اساتيدي كه مي نشينند و درس مي دهند خوب نيستم! . البته جناب شهبازي به نسبت اينها بهتر است.

    استاد بايد راه برود! صدايش را بالا و پايين ببرد تا تمام توجه دانشجو را به درس جلب كند.

    من در اين امر چند نفر را بسيار خوب ديده ام.
    آقاي دكتر سر خوش( اگر يكي از دوستان از خجالتمان در نيايد!) . آقاي مقيمي و آقاي آدابي
    اين اساتيد فن بيان بسيار خوبي دارند .
    آقاي مسعودي هم بسيار خوب بيان مي كنند با اينكه كلاسشان 40/7صبح است و همه دانشجويان خواب تشريف دارند اما ايشان بسيار پر انرژي به كلاس مي آيند و دانشجويان هم بعد از چند دقيقه جلب درس مي شوند.


    اما جاي پارك ! راستش اين خيابان شفق گذر گهي است پر ستم كه اندر او به غير غم...!

    چند بار شده ديده ام خانم هاي محترم زارت مي زنند توي در و پيكر ماشين ملت و بعد هم راه مي افتند و مي روند! به خدمت لگن ما هم يك بار رسيده شده است ! ترم 2 بود آمدم سوار ماشين شوم ديدم مورد نوازش قرار گرفته است البته بعد دست يك صافكار را بوسيد و تعمير شد اما تجربه اي شد تا به جاي پارك ماشين بيشتر دقت كنم! اصولآ در اطراف يا رو به روي پل خانه ها نبايد پارك كرد ! چون دوستاني كه به روي پل مي روند همان طور كه خيره به سوي جلو هستند عقب مي آيند و وقتي ماشين پارك شده شما را مي بينند كه ماشينت فرياد بزند: گرومب !!!

    پاسخحذف
  5. ريتم صحيح است كه اشتباهآ يك ياء اضافه نوشته ام!

    پاسخحذف
  6. عارضم :بابا این چه حرفیه 1 نفرم حرفه حق زده باشه تو کله این UNI همین باباست که گیر داده باسه پارکبان اصلا دمت گرم بابا که گیر دادی به این آقای MANEGAR .در مورد مسئله مرفهین بی دردم باید بگم : همه تویه این دانشگاه میتونن ماشین بخرن ولی چرا 20 % ماشین دارن؟ آهان !!!اون 20 % برای ماشین دار شدن شیرین 1 دونه PRISON HOME با پنج شیش تا چک افسریو تجربه کردن حالا اگه عرضه داری بسم الله امشب برو تو پارک بخواب. نتیجه: 80% بی عرضه و 20% با عرضه

    پاسخحذف
  7. عارضم :بابا این چه حرفیه 1 نفرم حرفه حق زده باشه تو کله این UNI همین باباست که گیر داده باسه پارکبان اصلا دمت گرم بابا که گیر دادی به این آقای MANEGAR .در مورد مسئله مرفهین بی دردم باید بگم : همه تویه این دانشگاه میتونن ماشین بخرن ولی چرا 20 % ماشین دارن؟ آهان !!!اون 20 % برای ماشین دار شدن شیرین 1 دونه PRISON HOME با پنج شیش تا چک افسریو تجربه کردن حالا اگه عرضه داری بسم الله امشب برو تو پارک بخواب.

    پاسخحذف
  8. خوبی آدمهای بی ماشین مثله اینجانب همینه که خیالشون راحته

    پاسخحذف
  9. من از اول هم گفتم مثل من ببندينش به درخت با خيال راحت بياين سر كلاساتون فقط ينجه بهش بدين كه مزاحمت براي ديگران ايجاد نكنه به پاركبان هم اصلا احتياج نداره كارت سوخت هم نميخواد چون سوختش از همه سبزي فروشي ها و بازارهاي تره بار قابل تهيه است . دلتون خوشه مياين دانشگاه ؟ اصلاح ميكنم علافگاه ؟خداييش چند درصد از اين 20 درصد كه چه عرض كنم از اين 80 درصدي كه اين دوست عزيزمان چرتكه اندازي كردند(!) براي درس ميان چند درصد براي خود نمايي؟ البته من حق ميدم به اين عزيزان اين روزها عقل هركس به چشمشه و اگرم كسي خواست خودنمايي كنه بايد گرفتار همين مواردي كه دوستان هر كدوم به نوبت اشاره كردند بشه تازه اگه به هدفي هم كه به دنبالش بوده رسيده باشه يا نه ( كليد سازي تو دانشگاه خيلي خوب رونق گرفته اگه يادتون باشه قبلا هم گفتم خيلي ها براي باز شدن بختشون دنبال كليد ساز ميگردند) كه اگه به هدفش نرسيده باشه بايد حالا حالاها درحال دويدن باشه (!) اما اگه اين هدف اون هدفي كه مد نظر منه نباشه با الاغ هم ميشه اومد دانشگاه پس نيازي به خودرو 100 ميليوني نيست كه مرتب هي ريموتش رو تو كلاس بگيري دستت مرتب دكمش رو فشار بدي وقتي ديدي صداي دزدگيرش درومد اونوقت يه نفس عميق بكشي (!) حالا واي به روزي كه اين صدا در نياد يا باتري ريموتت ضعيف شده باشه يا ريموت از اون فاصله جواب نده تو همون كلاس ولو ميشي (!) كف ميكني ، غش مكني روبه موت ميشي ، بايد آب قند برات بيارن تا حالت بياد سر جاش حالا اين واقعا ارزشه ؟ ياد يكي از حرف هاي آنده ژيد افتادم كه ميگه هرکس باید راه زندگی خودش رو پیدا کنه و از اون راه بره، نه از راه زندگی دیگری اين يعني همون مدينه فاضله كه هممون مرتب ادعا ميكنيم هركس به دنبال ساختن ارزش هاي خودش طبق اونه اما متاسفانه ارزش هاي ما در زندگي ديگران خلاصه شده (!) اي كاش خودمون بوديم نه اونچيزي كه ديگران دوست دارند باشيم .

    پاسخحذف
  10. bale ba salam avalandesh tohin nakonin 2voman ramon dore be valah dore khode man ta beresam khone jer mikhoram... ba ostada chikar darin yeki ino yeki ono tarif mikone ki vase harfe ma arzesh gaele aga jamesh kon ingadar keys mikhay chandta begam kaf koni ok na jedan mikhay pas vey kon az jenabe ostade arjmand shah abadi begin khryli bahale keyse jadid dar hade olampik...

    پاسخحذف
  11. سلام هورمزد جان میدونستم رابطه شما با آقای تقی زاده مثل جن و بسم الله میمونه ولی ظاهرا جز آنجائی که گفتی زیاد یک مطلب را تکرار می کند اختلافی با هم نداریم، در این مورد هم تا به حال در کلاس حقوق بین الملل ندیده ام مطلبی را بی جهت تکرار کند، فقط اول هر کلاس چند دقیقه را به مرور درس جلسه قبل اختصاص می دهد که خوب است، احتمالا درس تاریخ حقوق را به زور به ایشان چپانده اند و این اوضاع پیش آمده! ......
    میدونی؟! اگه دست من بود مثل سعودی ها کلا رانندگی را برای خانم ها حرام و غیر قانونی اعلام می کردم، چه معنی دارد هی زارت بزنند به در و پیکر ماشین مردم و بدون پرداخت خسارت و عذرخواهی صحنه جرم را بپیچانند و قانون و مروت را دودره کنند؟!!! خدائی خیلی نامردیه

    پاسخحذف
  12. حرفتش حق بود ولی ظاهرا مخالف هم داره، بعضی ها نمیخوان زیر بار چندرغاز پول کارت پارک برن؟! با این حساب عده مایه دارهای یونی از بیست درصد هم کمتر میشه، تازه فکر کنم بازم جای تخصیص خوردن داشته باشه ;)

    پاسخحذف
  13. چرا دارم، اتفاقا خیلی هم به ایشان ارادت دارم... اگرچه گویا این ارادت خیلی متقابل نیست چون یک بار سر کلاس از دست یکی از پسرها شاکی شد، تیکه و کنایه اش را بر سر وبلاگ ما خالی کرد، من هم چون می خواستم از ایشان تعریف کنم فعلا دست نگه داشتم تا دوباره حس و حالش بیاید، حالا هر وقت آمد در مورد ایشان هم می نویسم ;)

    پاسخحذف
  14. اگه مالکیت فکری طنز اول کامنتت مال من بود به مطلب توپ از توش در می آوردم سعید، خیلی باحال بود، فکرش رو بکن ماشین اختراع نشده بود و فخر و افتخار به خر و الاغ و سن و سال و خورجین و پشکل مِشکلش بود، چی می شد! بچه ها از دست استاد شاکی میشدن میرفتن سر الاغ بدبخت در می آوردن! یا مثلا سعید با الاغش فلان استاد رو میبرد دفترش !!!!! چیز جالبی می شد....
    راستی یکی از خواننده های وبلاگ می گفت از کامنت های سعید خیلی خوشم میاد! خیلی رک و صریحه ;)

    پاسخحذف
  15. میثم جان ایمیل میزاری اسمتم بنویس خوب !

    پاسخحذف
  16. انعطافش براي عوض کردن ساعت نشون مي ده دانشجو رو درک مي کنه . در مورد شيوه تدريس مسلما کلاس جاي کار بيشتري داره . انتقاد به تکرار مکررات کردنش هم وارده و اصلا بحث يادآوري جلسه پيش نيست . در کل کم ادعا بودنشون رو خيلي دوست دارم + آدم باسوادي هستن .

    پاسخحذف