۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

نوروز

1-در ابتدا و قبل از تبریک عید تا از خاطرم نرفته مطلبی را که دیشب به ذهنم خطور کرد بنویسم:
وقتی یک مثال خیلی به درد نمی خورد و جالب نبود میگفت؛ «نمی رود» ، به نظر من «نمی چرخد» بهتر است. اگر مثال یا مصداق را به پیچ و تعریف یا مفهوم را به مهره تشبیه کنیم، هر مثالی که با مفهوم ما آنچنان چفت شد که توانست از بین خطوط مارپیچ درزهای مهره عبور کند در واقع چرخیده است، البته این پیشنهاد من هم ایهام دارد ولی معنای اولی آن برای هیچ ذهنی به خطا نمی رود، علاوه بر آن شامل «می رود» و «نمی رود» هم می شود. القصه دیشب که به مطالعه جزوه اصول فقه دکتر شهبازی مشغول شدم به نظرم 2مثالی که ایشان از قانون مدنی برای «علاقه ی تضاد» که یکی از اقسام علاقه در استعمال مجازی بود، زده بود در عرف بیشتر به «شباهت» نزدیک بود تا تضاد و هر چه در این دو مثال فکر و تعمق می کردم احساس می کردم نمی چرخد! برای آنکه ببینم آیا این قسم علاقه در کتاب و سنت هم مصداق روشنی دارد یا خیر سراغ کتاب اصول فقه مظفر رفتم، کمی که ورق زدم چیز خاصی پیدا نکردم ولی یک نقل قول مرحوم مظفر از «صاحب کفایه» دسته ای از خاطرات جلسه اول اصول را به یادم آورد، شهبازی در آن کلاس می گفت؛ در عالم حقوق 4نفر هستند که شایسته است نام استاد بر آنها نهاده شود؛ دکتر امامی، دکتر شهیدی، دکتر لنگرودی و دکتر کاتوزیان. بعدا به مناسبت درس اصول کمی از دکتر گرجی استاد کفایه الأصولشان در مقطع دکترا برایمان صحبت کرد که من همه ی آنها را فاکتور می گیرم و سراغ اصل مطلب می روم، دیدید علما وقتی می خواهند از ملا محمد کاظم خراسانی صحبت کنند می گویند مرحوم «صاحب کفایه» یا «آخوند»، شیخ حسن نجفی از علمای قرن سیزده ام را هم به اسم بزرگترین اثرش که جواهرالکلام است می نامند؛ «صاحب جواهر» ! دکتر شهبازی می گفت؛ به همین مناسبت دکتر گرجی هم من را «صاحب ضبط» صدا می کرد، علتش هم این بود که همیشه یک دستگاه ضبط صوت همراهم بود و درسهای ایشان را ضبط می کردم! ... بعدا که فکر کردم دیدم علمای قدیم در نامگذاری و استفاده از القاب چه قدر باحال بوده اند، مثلا محمد قوام شیرازی را هم ملاصدرا یا صدرالمتالهین می نامند، شیخ انصاری را «صاحب مکاسب» و پدرش را «صاحب ریاض» شیخ محمد حسین اصفهانی که معاصر صاحب کفایه بوده است را نیز «مرحوم کمپانی» خطاب می کردند و حتی «شهید اول»، «شهیدثانی»، «علامه»، «بحرالعلوم» و «کاشف الغطاء» نیز از این قسم نام گذاری ها هستند، به نظرم جا داشت که شاگردان و دانشجویان اساتید بزرگ حقوق هم نام و لقبی متناسب با شأن و خصوصیت خاص آنها برایشان در نظر می گرفتند مثلا حیف است که نام دکتر امامی که اولین شارح قانون مدنی تاریخ ایران زمین و استاد همه اساتید حقوق است و هنوز هیچ محققی خود را بی نیاز از آثار ایشان نمی بیند به سادگی برده شود. حالا بگذریم، فعلا آنچه مقصود من است خودمان هستیم یعنی به جای القاب سبک و کوچه بازاری که گاهی به جهت نقصها و برای صرف خنده به یکدیگر می دهیم عالی می شود اگر القابی از این دست البته نه به این بزرگی ولی متناسب با شأن دانشجوی رشته حقوق به هم بدهیم طوری که بعد از فارق التحصیلی هم اگر همدیگر را دیدیم به همان نام یکدیگر را صدا کنیم و با خنده ای رضایت آمیز رشته ای از خاطرات این روزها را به یاد بیاوریم ، خوشبختانه دوستان صاحب ذوق و خوش طبعی هم برای این مقصود داریم، اگر موافقید بسم الله، فکر کنید و برای من، خودتان و آنهائی که می شناسید پیشنهاد بدهید تا تصویب کنیم،... در ضمن در آن مورد هم اگر مثالی که خوب بچرخد سراغ داشتید من را هم در جریان بگذارید.
2-هشت ساعت مانده به تحویل سال نوی خورشیدی، سال 88 سال علمی خوبی بود و نسبتا از حجم علومی که در باده ی ذاتم ریخته شد راضی هستم، امیدوارم سال 89 هم به همین نسبت بلکه به سبب نزدیکی آزمون ارشد و کانون وکلا خیلی بیشتر و منظم تر برای من و همه دوستان طی شود، علاوه بر این مهمترین چیزی که لابه لای هر دعائی باید ازخدا خواست آروزی سلامتی است که بدون این، رسیدن به هر هدفی دچار اختلال و لنگی می شود به همین جهت سالی سرشار از سلامتی را برای همه اساتید، دانشجویان، دوستان و هم وطنانم آرزو می کنم، شاد باشید و فرخ، نوروزتان پیروز

۱۳۸۸ اسفند ۱۹, چهارشنبه

مهره مار

1) سعید در پست قبل پیشنهاد داده که در مورد سلف و غذای دانشگاه هم مطلبی بنویس، از آنجائی که من تخصص خاصی در امر غذا ندارم و معمولا در هنگام گرسنگی، سعی می کنم به راحت ترین راه برای رفع آن متمسک شوم و حتی هنگامی که چند روز در خانه تنها هستم اگر مهمانی نداشته باشم با نیمرو و یا نون و ماست کارم را راه می اندازم علی القاعده با غذای اینجا هم مشکل خاصی ندارم، با این حال نمی شود از اینکه اغلب دوستان دانشجو با غذاهای اینجا مشکل اساسی دارند و لب به نیم پرس های سرو شده توسط تدارکاتچیان اهل علم نمی زنند نیز به سادگی گذشت، بلاخره اگر در مواد و یا احیانا دست پخت آشپز مشکلی وجود نداشت اینقدر اوضاع قاراشمیش نبود.

2) شک نکنید که این آقای شهبازی مهره مار دارد، مگر می شود که یک استاد اینقدر محبوب و دوست داشتنی باشد که درسی را مثل اصول فقه که به خاطر پیچیده و استدلالی بودنش اغلب دانشجویان حقوق از آن فراری هستند ارائه دهد اما کلاسش در کمال ناباوری به علت شلوغی مفرط در سالن اجتماعات برگزار و از کله صبح تا خرخره پر از دانشجو باشد! باور کنید در حالت عادی چنین احتمالی خیلی نادر و شاذ است، باید یک جوری و از جائی آدرس آن کسی که مهره ماری به این مرغوبی در اختیار ایشان قرار داده را پیدا کنم و نسخه ای از آن را بدست بیاورم، بعدا به کارم می آید.

3) به آنهائی که موبایلشان نوکیا با سیستم عامل سیمبیان سری 60 ورژن 3 به بالاست پیشنهاد می کنم حتما این بازی را دانلود و در گوشی خود نصب کنند، لابد می گوئید خوب چه ربطی به حقوق و دانشگاه دارد؟! اتفاقا خیلی ربط دارد، ببینید بعضی اساتید روش درس دادنشان خواب آور و مبهم است، مثلا صدای آرام و یکنواختی دارند، یا مطالبی که عرضه می کنند در حد روخوانی کتاب است و هیچ نکته ای که بتواند ذهن را روشن کند ندارد و یا حتی از آوردن یک مثال جالب و به روز هم دریغ می کنند، اهل شوخی و بذله گوئی و یا احیانا داستان مهیج تعریف کردن هم نیستند، این حالت باعث می شود که شما خسته و کسل بشوید و یا اگر مثل من اعصاب ضعیفی داشته باشید کمی هم اذیت بشوید و دیگر قادر به گوش دادن درس نباشد به همین خاطر بهترین پیشنهاد من به شما این است که در این لحظه گوشی خود را از جیب و یا کیف خود در بیاورید و مشغول این بازی جالب شوید، خصوصیت این بازی این است که برای طی کردن مراحلش باید ذهن شما کاملا متمرکز و اعصابتان ریلکس باشد و در نتیجه تحمل کلاس و حتی گوش دادن به درس هم دیگر سخت و طاقت فرسا نیست، به این ترتیب شما با این عمل با یک تیر دو نشان زده اید! هم بازی می کنید و هم بی مشقت به درس گوش می دهید و به راحتی کلاس را تحمل می کنید زیرا این کار شدیدا باعث بالا رفتن ظرفیت ذهن و اعصاب شما می شود. امتحانش مجانی است، فقط حواستان جمع باشد که همه با هم گوشی های خود را بالا و پائین نکنید، خیلی تابلو می شود!

4) امروز یکی از دوستان که من را سر کلاس مدنی 2 دکتر خجسته دیده بود به مناسبت های مختلف تا توانست تیکه بارم کرد که؛ «چیشش! میری سر کلاس مدنی 2 ؟! پیششش، مدنی 2 رو هنوز بلد نیستی؟ هه...» و از این حرفها، البته اینها را به شوخی می گفت ولی خوب اگر قبلا با دکتر حجسته کلاس داشت و دوست هم می داشت که مدنی را «واقعا» یاد بگیرد هرگز به شوخی هم این حرفها را نمی زد.

5) امروز هوا بهاری بود، به امید سر آمدن زمستان...