۱۳۸۷ دی ۱۱, چهارشنبه

فعلا

تا بعد از امتحانات

بای...

۱۳۸۷ آذر ۲۷, چهارشنبه

شخصیت امام علی

عجب نفوذ غریبی دارد شخصیت امام علی بر روی انسانها ، وقتی آقای فرقانی هنگام بازگو کردن فضائل امام علی  بغض گلویش را گرفت همه کلاس ساکت شدند حتی کسانی که دائم التیکه هستند و دنبال یک موضوع جدید می گردند برای خندیدن ولی اینجا دیگر نمی شد ،همه فقط به او نگاه می کردند و سکوت آنقدر ادامه پیدا کرد تا استاد از آن حال خارج شد

۱۳۸۷ آذر ۲۵, دوشنبه

حال شما چطوره؟

استاد: ببینید من که چیزی دیر نکردم هنوز شصت دقیقه هم نشده اگر بخواهید برای چند دقیقه دیرکردن همه کلاس را ترک کنید که این نمیشه ! عرضم به حضورتون که دانشجو باید منظم باشد ! ما آن زمان که در پاریس بودیم .......  شما خانم نیشابوری هستید؟ بله .. حال شما چطور است ؟ خوب هستید ؟ پدر خوب هستن ؟  

- ممنون  بله استاد

سلام من رو به ایشون رسونیدید؟

-بله استاد

عجب پدر گلی دارید، من آن زمان که با پدر شما در پاریس بودیم یک مدت طولانی ای  پیش هم بودیم فکر می کنم یکی دو روزی می شد ، یک بار هم از یک فرسخی موزه لوور از دور برای یکدیگر سر تکان دادیم به به عجب پدر نازنینی دارید فکر می کنم داشت برف هم می آمد خیلی صحنه عجیبی بود ، بله بله ، خیلی رمانتیک بود، حتما سلام من را دوباره بهشون برسانید

آقای آجری شما چرا به چی هی هی  می خندید؟ مگر من با شما شوخی دارم ؟ برید بیرون....

خوب خانم پرنیان بفرمائید پای تخته مطالبی که عرض می کنم یادداشت کنید، قبل از آن یک سوال بکنم از شما که ببینم می دونید ریشه این فامیل زیبا و ملیح شما چی هست؟ 

-بله استاد ،  پرنیان اسمه به معنای ابریشم ام... م  ریشه خاصی فکر نمی کنم داشته باشه..

باریکلا احسنت ! شما این را از کجا فهمیدی؟

- استاد هه هههه... استاد... هه ههه.... ببخشید ..هههه... بچه ها الکی می خندن استاد هههه...  ما خندمون میگیره ههههه... !  از کتابای دبیرستان استاد

اشکال نداره خانم پرنیان لبخند شما هم مانند فامیلتان ملیح است..یادم باشد یک مثبت به شما بدهم

آقا شما اسمتان چی چی هست؟..

-کی من؟

 نه با تو هستم  به چی میخندید؟

- من استاد؟

- آره تو رو میگه

-نه با منه، من استاد.....؟

بله مگر من باشما شوخی دارم تو .. بله ،  بفرمائید آقا برید بیرون ....

عجب ....آدم را مجبور می کنند از جای خود بلند بشود !

خانم روح افزا بروید از اتاق اساتید یک نسکافه برای من بیاورید.   

خوب حالا چند تا سوال و جواب مهم می گم خانم پرنیان بنویسید روی تخته بقیه هم یادداشت کنند، این ها خیلی مهم هستند و به طور کلی  حتما در امتحان پایان ترم از اینها سوال خواهید داشت؛

1-سوال:  چرا تجدید نظر در قانون اساسی مهم است ؟

 جواب:  چون به طور کلی تجدید نظر در قانون اساسی مهم است

ساکت باشد، بنویسید

2-چرا ضرورت تجدید نظر در سال 1368 در قانون اساسی ایران احساس شد؟

جواب:چون در سال 1368 ضرورت تجدید نظر در قانون اساسی احساس شد!

خوب همین قدر بس است خانم پرنیان،  دست شما درد نکند بشینید تا درس را توضیح بدهم ؛

تجدید نظر در قانون اساسی به طور کلی خیلی مهم است مثلا من دیروز در فرودگاه به مامور گیشه گیر دادم که تو چرا قیافه ات  این طور است ؟ مگر نمیدانی دویست سال است قانون اساسی ما عوض شده؟ شما هنوزمطابق قانون اساسی قدیم هستی و باید در دوران جدید قیافه ات را تجدید نظر می کردی ! چرا نکردی؟

 مامور گیشه گفت شما ؟ من هم که دیدم دارد پرروگری می کند گفتم الان زنگ می زنم رئیس قوه قضائیه تا شخصا بیاید و به حساب شما به طور کلی رسیدگی کند ، که یهو رئیس فرودگاه آمد و  دست من را بوسید و یک چک 100میلیون تومانی در جیب من گذاشت و گفت دکتر! ببخشید این موجود را ،بچگی کرده ، غلط زیادی کرده، گه خورده و با هزار خواهش و تمنا من را راضی کرد از تصمیم خود تجدید نظر کنم من هم با این تجدید نظر به طور کلی موافقت کردم ولی گفتم اون آقای گستاخ هم  باید هرچه زودتر در قیافه خود  تجدید نظر کند والا همه شماها را می دهم ازآلت آویزان کنند !  

آقای کبیری: استاد آلت یعنی چی؟

ام... بله ...خوب ... ااا....شما اصلا مخل نظم کلاس هستید از همان اول کلاس هی می خندیدید، از یک دانشجو بعید است که اینقدر بی ادب باشند بفرمائید بیرون ...بله ...برو بیرون.

خوب شما خانم ، نه شما ؛ اسم شما چی هست ؟

- گلشیفته

به به ، چه خوب ، چه زیبا .... ، بفرمائید لیست حضور و غیاب را بخوانید ، راستی خانم روح افزا چائی که برای من آوردید خیلی چسبید دست شما درد نکند

استاد اون چائی نبود نسکافه بود

ساکت باشید.... ساکت نخندید، یک مثبت هم برای شما گذاشتم ،اگرچه  چهره و فعالیت مثبت شما را در کلاسل حتما موقع نمره دادن به یاد می آورم.

بله  بخوانید خانم گلشیفته

اسم خانمها:- ملیحه اکبری ...حاضر ،الناز  محمدی ... حاضر، الهه  اسماعیلی...حاضر ، فائزه فولادی ...حاضر

فائزه کیه؟

آق...................ا  شما چرا خندید بفرمائید بیرون از کلاس.....  

فائزه هههه  فائزه ای......ی  فائزه، سال 1320 شاگرد من بود با شلوار و چادر می آمد کلاس !هههههه

لیست آقایون: - علی اح

 نمیخواد بقیرو بخونی خودتون غایبین رو رد کنید خانم گلشیفته عزیز

......

۱۳۸۷ آذر ۱۷, یکشنبه

مولانا

نردبان این جهان ما و منی است
عاقبت این نردبان افتادنی است
***
لاجرم هر کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست

مصرع اول بیت دوم این شعر پرمفهوم از مولانا جلال الدین محمد رومی را استاد محترم جناب دکتر واحدی به صورت " ابله است آنکس که بالاتر نشست" خواندند که  با توجه به تاکید زیاد جناب دکتر در مورد این شعر که با حرکات خطابه وار دستشان نیز همراه بود و دانشجویان را ترغیب به نوشتن این دوبیت کرد بر سدد آمدم تا غلطی که جرات اصلاح آن را سر کلاس نداشتم اینجا اصلاح کنم تا اگر گذر هم کلاسی هایی که به غلط آن را یادداشت کرده اند به این کلبه محقر افتاد اشتباه ناچیز استاد را که احتمالا ناشی از اختلاف نسخ می باشد جای دیگر تکرار نکنند.

۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه

سهل انگاری

گاهی اوقات آدم با زحمت و به کمک استعداد وافر به مرتبه و مقامی می رسد و صاحب موقعیت والای اجتماعی می شود ولی یک اشتباه کوچک یا بهتر بگویم یک  سهل انگاری بی جا از ارزش آن دسترنج کم می کند و جلوی پیشرفت و شهرت او را می گیرد، اگر جناب آقای دکتر مقیمی استاد محترم حقوق مدنی که بسیار استاد توانا و باسوادی است کمی به وقت ، اهمیت بیشتری می داد و جلوی شوخی های تکرای خود را می گرفت بدون شک می توانست به عنوان یکی از بهترین اساتید دانشکده مطرح شود

دانشگاه محرم

نمیدانم چرا همیشه نزدیک محرم حال و هوایم عوض می شود ،انگار دریچه ای دیگر از عالم به سویم باز می شود و چیزهائی در نظرم می آید که قبلا نمیدیدم و به همین منوال به چیزهائی توجه می کنم که قبلا با بی حوصلگی از کنارشان رد می شدم ! دیشب بعد از مدتها هوس هیئت زد به سرم ،  حدود یک ساعت پیش یکی از دوستان که قصد رحیل به سوی کربلا داشت اس ام اس حلالیت فرستاد و الان هم که در کامپیوتر دنبال یک آهنگ می گشتم دلم میل به ترنم مداحی کرد ! همیشه نزدیک محرم همینطور می شود از گوشه و کنار بوی کربلا به مشام می رسد، کمی که فکر می کنم می بینم این عزاداری برای امام حسین چه قدر در روحیات و اخلاقیات من تاثیر مثبت گذاشته و می گذارد ،در روحم حالت معنوی زیبائی شکل می گیرد که علاوه بر گرایش نسبت به امور عبادی یک نوع اشراق درونی هم به همراه دارد، همچنین روزهائی که تحت تاثیر عزاداری هستم خیلی مواظب اخلاق و کردار خود هستم،در واقع این هیئتهای کوچک و بزرگ عزاداری هر کدام نقشی تاثیر گذار در تربیت من به عهده داشته اند که بدون شک اگر به "همین شکل" تداوم یابد جایگاهی رفیعتر از دانشگاه و کلاس های خشک و نظری آن برایم خواهد داشت !

۱۳۸۷ آذر ۴, دوشنبه

آینده

خیلی خنده ام می گیرد از دانشجوهائی که بیشتر از اینکه به فکر درس خوان و یاد گرفتن باشند تمام هم و غمشان این است که چرا استاد کلاس را سر وقت تمام نمی کند ! جالب اینجاست که اینها اغلب در کلاس درس دانشجویان ساکتی هستند و هیچ سوال و ان قلتی در هنگام درس از گلوی مبارکشان خارج نمی شود اما به محض اینکه تایم استاد تمام می شود شروع به تذکر دادن می کنند،نمی دانم برای چه اینها به دانشگاه آمده اند و یا چه برنامه ای برای آینده دارند فقط می دانم که برای قبولی در کانون وکلا یا آزمون ارشد باید حقوق را خورده باشی تا به نتیجه برسی !

۱۳۸۷ آبان ۲۶, یکشنبه

آغاز

به نام خدا

این پست در واقع به عنوان کلنگ احداث وبلاگی است که انگیزه ام از احداث آن بازتاب وقایعیست که در کلاس های رشته ی حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال اتفاق می افتد و امیدوارم انتخابی که به عنوان یک دانشجو از بین این همه گزینه ی جالب برای انتشار می کنم مورد توجه خوانندگان و وبگردان عزیز قرار بگیرد...