۱۳۸۸ خرداد ۳, یکشنبه

تیکه

یکی از جذابیتهای کلاس درس تیکه های به جائی است که دانشجوها و اساتید نثار یکدیگر یا موضوع مورد بحث می کنند که اغلب باعث ایجاد جو نشاط و هوشیاری در کلاس می شود با این حال عکس العمل هر استاد نسبت به این موضوع متفاوت است، مثلا بعضی از اساتید اصلا دل خوشی از این کارها ندارند و به محض پرت شدن تیکه از سوی مخاطب، یا خودشان را به نفهمیدن می زنند و یا بلافاصله با  شخص خاطی برخورد می کنند،عده ی دیگری از اساتید به علت خوش اخلاقی مفرط که اغلب ناشی از وجهه ی مذهبی ایشان است همراه با بقیه دانشجوها می شوند و لبخندی در حد مشروع بر لبانشان نقش می بندد این قشر از اساتید گاهی به تیکه ها جوابهای جدی می دهند و هنگامی هم که کلاس را در حال خارج شدن از دستشان احساس کنند با خواهش و تمنا به همراه کمی بلند کردن صدا سعی در آرام کردن بچه ها می کنند. بعضی دیگر هم اعتقادشان بر این است که تیکه را باید با تیکه جواب داد ولی متاسفانه و از بخت بد حضور ذهن کافی ندارند و نیاز به کمی فکر کردن دارند به همین خاطر حین تفکر، خود را به کارهای دیگر مثل خندیدن یا ادامه بحث مشغول می کنند و بعد از چند ثانیه ناگهان جواب آن را می دهند، که طبعا دیگر اثر حاضر جوابی را نخواهد داشت ولی باز از هیچی بهتر است گاهی هم کلا از دادن جواب طفره می روند و با عبارات "بعد از کلاس " ، "اینجا جاش نیست" ،"ای شیطون" "،تو هم آ ره" و امثالهم خیال خودشان را از کم نیاوردن راحت می کنند این دسته از اساتید کلا آدم های خوش مشرب و بزله گوئی هستند و هنگام درس دادن اگر نکته جالب و بامزه ای در آستین داشته باشند حتما آن را رو می کنند. اما دسته آخر آنهائی هستند که دارای هوش بسیار زیادی در حاضر جوابی هستند اینجور اساتید در همان جلسه ی اول چنان زهره چشمی از دانشجویان می گیرند که دیگر کسی جرئت تیکه انداختن را از ترس ضایع شدن نداشته باشد، با این حال دکتر شهبازی که تنها نماینده ی این قشر است بیش از این حرفها شوخ طبعی در ذات خود دارد که منتظر بماند تا دانشجوها منشاء ایجاد خنده در کلاس بشوند ! شهبازی از هر اتفاقی نکته های جالب و طنز آلود استخراج می کند، از جدی ترین سوالات دانشجویان  گرفته تا زنگ موبایل و مدل موی مردم و هر موضوع قابل تصور دیگر ، فقط کافیست آن را به دست شهبازی بسپارید. گاهی کلمات عاشقانه را آنقدر استادانه تبدیل به متلک های ظریف می کند و بر سر مخاطب که معمولا هم خانم هستند فرود می آورد که چهار چوب کلاس را از شدت خنده به ریسه رفتن می اندازد، گاهی هم با مطرح کردن اشتباهات و سادگیهای مردم در مسائل حقوقی خنده را چنان با درس ممزوج می کند که بعید است دیگر آن درس فراموشت شود،نکته جالب توجه هم اینجاست که تا به حال ندیده ام کسی از دست شهبازی و متلکهای او ناراحت شده باشد ، شاید این هم از همان هوش سرشاری سرچشمه می گیرد که موجب تسلط کافی ایشان بر نوع و شیوه ی شوخی کردنش شده است...

به طور کلی اساتیدی که شوخ طبع و بزله گو هستند با اقبال بیشتری از سوی دانشجویان همراه هستند بر عکس اساتیدی که در عین خوش روئی و تسلط بر درس بهانه ای برای خندیدن به دست دانشجویان نمیدهند محبوبیت کمی در بین دانشجویان دارند.

پ.ن: این تقسیم بندی  با توجه به مصداق های جزئی و در زمانی به نسبت کوتاه در ذهن  دانشجوئی شکل گرفته است که هیچ گونه ادعائی مبنی برجامع و مانع بودن  آن ندارد.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۷, یکشنبه

نمایشگاه

نمیدانم چرا امسال آن اشتیاقی که انگیزه ی رفتن به نمایشگاه کتاب را در من ایجاد کند نداشتم، امروز هم که خودم را به آخرین ساعات برپائیش رساندم انگار که نعشم را به بالین مرده ای دیگر می کشاندم، به محض ورود تنها کاری که کردم گرفتن آدرس غرفه ی نشر میزان و انتشارات سمت بود که خوشبختانه نزدیک یکدیگر بودند ، سر جمع با احتساب صف صندوق ،پله ها و مسیری که از درب میر عماد تا درب رسالت طی کردم نیم ساعت هم در نمایشگاه نبودم.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۵, سه‌شنبه

حالت رقص

گاهی بدست آوردن شناخت جامع از بعضی اساتید خیلی سخت می شود، علت آن نه به خاطر پیچیده بودن آنها بلکه گستردگی ابعاد وجودی آنها ست که اجازه ی اظهار نظرهای شتابزده را از آدم می گیرد ، تا جائی که اگر انتقادی هم به آنها داشته باشی به جای گیر دادن های عجولانه  مجبوری صبر کنی تا علت واقعی آن رفتار برایت روشن شود، چرا که معمولا آدم های علم گرا سعی می کنند تمام حرکات و سکناتشان خردمندانه و بر اساس دیدگاه های مورد قبول، طرح ریزی و یا  اگر دیر جنبیده باشند حداقل آن را جهت دهی کنند چرا که بعضی رفتارها مثل شوخ طبعی و اجتماعی بودن و یا حتی شلخته و دگم بودن ممکن است به مرور زمان جزو ذات انسانها شود و فقط بتوان حالت و ظاهر آن را در موقعیت های خاص مثل سر کلاس عوض کرد.به همین دلیل هم بعید است به این زودی ها بتوانم ایرادی به بعضی اساتید مثل دکتر شهبازی و دکتر مسعودی تفرشی بکنم ولی در عوض حالا حالاها  تا بخواهید از این دو بزرگوار که در حکم آبروی تهران شمال هستند تعریف می کنم؛

1- وقتی یک غریبه وارد دانشگاه می شود اولین معیار آن برای شناخت اساتید نمونه چک کردن تعداد دانشحوهائیست که سر کلاس هر استاد حاضر می شوند مسلما هر کسی ببیند که کلی دانشجو پشت در یکی از کلاسها جمع شده اند تا به محض تمام شدن کلاس قبلی بروند و صندلی های جلو را تصاحب کنند و در نهایت کلاس در مدت کوتاهی تا خرخره پر از دانشجو شود اولین نتیجه ای که می گیرد این است که این یک استاد معمولی نیست تازه اگر بداند که این استاد تقیدی هم به حضور و غیاب ندارد و کسی را به علت غیبت حذف نمی کند قطعا یقین می کند که نام این استاد نمونه محمد حسین شهبازی است ، استادی که به بد نمره دادن شهره است ولی کلاسش همیشه پر از دانشجوهائیست که با اشتیاقشان انگ درس نخوان بودن را به سینه مسئولانی می چسبانند که تمام اساتید دانشگاه را از بین شهبازی ها انتخاب نکرده اند.

2- همانطور که روح آدم از جسمش تاثیر می پذیرد و با ورزش شاداب می شود جسم آدم هم تحت تاثیر روح می تواند فعال شود تجربه این حالت را می توانید در مورد تاثیر ذکر از ورزش کارهای حرفه ای و یا رقاصه هائی که تحت تاثیر آهنگ قرار می گیرند سوال کنید ،(البته اگر احیانا خودتون جزو یکی از این دو دسته نیستید) روشی که تفرشی در تفهیم مطالب به کار می گیرد چنان فکر و نفس آدم را به سیلان می اندازد که می تواند کاربرد همان ذکر و آهنگ را برای شما داشته باشد.